لغات روزانه انگلیسی (وبلاگ stalker):
این لغات از منابع مختلفی مانند کتاب های
The 4000 Vocabulary Essential for an Educated Vocabulary
و target vocabulary
برگزیده شده اند.(با معنای فارسی آماده یادگیری)
accomplice one who aids a همدست ،(حق ).شريک يا معاون جرم
lawbreaker
accord agreement ،وفق دادن ،اشتى دادن
accost to approach and speak to مخاطب ساختن ،مواجه شدن
accouter equip, clothe اماده ء جنگ کردن ،مجهز کردن ،ملبس کردن
accredit authorize اعتبارنامه دادن ،استوارنامه دادن
accrete grow larger با هم يکى شدن ،تواما رشد کردن
accrue accumulate افزايش يافتن ،انباشتن
accumulate amass تلفيق کردن ، جمع کردن ، روي هم نهادن
acerbic caustic, bitter (of speech)
acme summit, zenith اوج ،ذروه ،قله ،منتها(درجه ء)،سر،مرتفعترين نقطه
acolyte assistant (usually to clergy) دستيار کشيش
acoustic pertaining to sound
acquaint familiarize اشنا کردن ،اگاه کردن ،مسبوق کردن
acquiesce agree passively تسليم شدن ،تن در دادن
acquit free from blame ابراء،(حق ).تبرئه کردن ،روسفيد کردن
acrid pungent, caustic, choking دبش ،گس ،سوزاننده ،(مج ).زننده ،تند خو
acrimonious caustic, resentful تند،زننده ،سوزان
acrophobia fear of heights ترس از بلندي
actuate induce, start بکار انداختن ،مسلح کردن مين
acumen insight تيز هوشى ،تيز فهمى ،فراست
acute sharp, intense تيزرو،نوک تيز،(طب )حاد،بحرانى
ad nauseam to a ridiculous degree پيشوندى است لاتين به معنى(به)
ad-lib improvise
adage proverb مثل ،امثال و حکم
adamant insistent جسم جامد و سخت ،مقاوم ،يکدنده ،تزلزل ناپذير
adapt adjust to changing conditions سازوار كردن، وفق دادن، موافق بودن،
adaptable pliable
addendum appendix, supplement ضميمه ،ذيل ،افزايش ،الحاق
adduce offer as example ايراد کردن ،اقامه کردن ،تقديم کردن
adept skillful زبر دست ،ماهر،استاد،مرد زبردست
adhere stick to پيوستن، وفادار ماندن،هواخواه بودن،
adherent supporter بهم چسبيده ،تابع ،پيرو،هواخواه ،طرفدار
adieu farewell خدا حافظ،خدانگهدار،بخدا سپرديم
adipose fatty چرب ،پيه دار،پيه مانند،روغنى شده
adjacent next to نزديک ،مجاور،همسايه ،همجوار،ديوار بديوار
adjourn suspend, discontinue ،خاتمه يافتن(جلسه)،موکول بروز ديگر شدن
adjudicate judge فتوى دادن ،حکم کردن
adjunct addition افزوده ،ملازم ،ضميمه
administer manage اداره کردن ، نظارت کردن ، مدير
admissible allowable قابل قبول ،قابل تصديق ،پذيرفتنى ،روا،مجاز
admonish warn gently نصيحت کردن ،پند دادن
ado fuss, commotion
Adonis a beautiful man (افسانه ء يونان )جوان زيبايى که مورد علاقه افروديت بود،
adroit skillful چالاک ،تردست ،چيره دست
adulation applause, worship پرستش ،ستايش ،چاپلوسى
adulterate contaminate, corrupt تقلب کردن ،جازن ،قلابى
adumbration overshadow سايه افکنى ،نشان دادن ،خلاصه
advent arrival of something important ظهور و ورود
adventitious accidental, extrinsic نابجا، عارضي،
adverse unfavorable, opposing ناسازگار،مضر،روبرو
adversity hardship فلاکت ،ادبار و مصيبت ،روزبد
advise give counsel توصيه دادن، قضاوت كردن،پند دادن، رايزني كردن
advocate urge, support ،طرفدارى کردن ،حامى ،طرفدار،وکيل
aegis that which protects, sponsorship سپر،پرتو،ظل
aerial pertaining to the air انتن هوايى راديو،هوايى
aerobics exercise هوايي، هوازي
این پست در وبلاگ استاکر پست ثابت است(هر روز اضافه می شود)...
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وبلاگ نرم
افزار و
کامپیوتر و آدرس
stalker.loxblog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.